جدول جو
جدول جو

معنی پلماس کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پلماس کردن(وَ شَ)
دست مالیدن به هر سوی برای جستن چیزی چنانکه کوران همیشه و بینایان در شب. رجوع به پرماسیدن شود
لغت نامه دهخدا
پلماس کردن
مانند کوران دست مالیدن بهر سوی برای جستن چیزی
تصویری از پلماس کردن
تصویر پلماس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پلماس کردن((~. کَ دَ))
کورمال کورمال حرکت کردن
تصویری از پلماس کردن
تصویر پلماس کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لمس کردن
تصویر لمس کردن
چیزی را با دست بسودن، دست مالیدن، بساویدن، بساو، پساویدن، پرماسیدن، پرواسیدن، سودن، بسودن، پسودن، ببسودن، بپسودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پامال کردن
تصویر پامال کردن
لگدکوب کردن، زیر پا له کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیمان کردن
تصویر پیمان کردن
عهد بستن و قول و قرار گذاشتن برای انجام دادن کاری، پیمان بستن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ نْیْ)
متعهد شدن. عهد کردن. پذیرفتن از. تعهد. شرط. (دهار) (تاج المصادر). اشتراط. (تاج المصادر بیهقی). عقد. (دهار). (تاج المصادر بیهقی). عهد. (تاج المصادر) :
ابا هر که پیمان کنم بشکنم
پی و بیخ رادی بخاک افکنم.
فردوسی.
که گر با من از داد پیمان کنی
زبان را به پیمان گروگان کنی.
فردوسی.
کنون هرچه گویمش جز آن کند
نه سوگند داند نه پیمان کند.
فردوسی.
بکردند پیمان که از شهریار
کسی برنگردد ازین کارزار.
فردوسی.
به پیش جهاندار پیمان کنیم
دل از جنگ جستن پشیمان کنیم.
فردوسی.
بدو گفت بهرام پیمان کنم
برین رنجها سر گروگان کنم.
فردوسی.
ترا اندرین مرز مهمان کنم
بچیزی که جوئی تو پیمان کنم.
فردوسی.
مگر با من از پیش پیمان کند
که نه خود کند بد نه فرمان کند.
فردوسی.
اگر با من کنی زینگونه پیمان
تن ما را دو سر باشد یکی جان.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
گفت دست مرا ده و عهد بکن، دست بدو دادم و پیمان کردم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191).
همانا تا خزان با گل به بستان عهد و پیمان کرد
که پنهان شد چو بدگوهر خزان بشکست پیمانش.
ناصرخسرو.
عهد و پیمان میکنی که بعد ازین
جز که طاعت نبودم کاری گزین.
مولوی.
سخت مشتاقیم پیمانی بکن
سخت مجروحیم پیکانی بکن.
سعدی.
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم
وین سبوی زرق را بر سنگ قلاشی زنم.
سلمان (از آنندراج).
- پیمان تازه کردن، از نو عهد بستن. تجدیدعهد کردن:
خاقان اعظم آنکه بقا با سعادتش
همشیرۀ ابد شد و پیمان تازه کرد.
خاقانی.
- زرع و پیمان کردن، پیمودن. طناب زدن. گز کردن
لغت نامه دهخدا
(مَ تَ)
خواهش کردن. درخواستن: آن موی وی التماس کرد بدان سبب موی وی برید. (قصص الانبیاء ص 139). رقعه بمن نوشت و التماس کرد تاآن ملطفات را بحضرت فرستم. (ترجمه تاریخ یمینی).
شاید که التماس کند خلعت خرید
سعدی که شکر نعمت پروردگار کرد.
سعدی.
و رجوع به التماس شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیمان کردن
تصویر پیمان کردن
عهد بستن
فرهنگ لغت هوشیار
زادیدن لابه کردن در خواهیدن . در خواستن خواهش کردن، لابد کردن تضرع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمس کردن
تصویر لمس کردن
بساویدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
لابیدن، لابه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
قابل لمس کردن، قابل درک کردن، ادراک پذیر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
للتّسوّل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
Implore, Plead
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
implorer, supplier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
implorar, suplicar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
умолять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
anflehen, flehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
благати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
błagać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
恳求 , 哀求
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
بھیک مانگنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
ভিক্ষা প্রার্থনা করা , দোয়া করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
implorare, supplicare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
애원하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
嘆願する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
להתחנן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
implorar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
meratap, memohon
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
ขอร้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
गिड़गिड़ाना , भीख माँगना
دیکشنری فارسی به هندی